_last night, most recognition_
p3
..(ادامه ویو ا.ت)هوفففف...کلید انداختم و در رو باز کردم با صدای احححح گفتنای جین خندیدم...باز این داره فیلم بد میبینه...رفتم توی اتاق که یهو متوجه اح زنونه دختر زیرش شدم...اون...اون مگه همکارش نیست؟...ج...جین!؟
ا.ت خواست در رو کامل باز کنه و خونه رو رو سر دوتاشون خراب کنه اما یچیزی تو وجودش نذاشت..گوشیشو بیرون اورد و چندتا عکس گرفت و از خونه زد بیرون...رفت توی خیابون و فقط سعی کرد از خونه دور شه...اشکاش داشتن از هم پیشی میگرفتن...خاطراتش با جین اون همه مقاومت جلوی پدرش از جلو چشماش میگذشت حرفای شیرینی کع عشقش زده بود...قولی که بهش داده بود(_دختر تو اخر و اولش مال خودم میمونی و من بهت قول میدم که جز تو چیزی نخوام...تو تمامی خواستهای منی)چرا ا.ت باور کرده بود...چرا...
پایان فلش بک
جین ا،تو توی بغل گرفت که ا.ت با حس سنگینی و نفس تنگی بهوش امد
ا.ت: ج...جین
جین: ا.ت میشه ببخشیم؟میدونم بد ذاتم...ولی من قلب هم دارم...
ا.ت: چرا اینکارو کردی؟من فقط چرای این کارتو میخوام
جین: خیلی سعی کردم مقاومت کنم اما اون...خیلی تحریکم کرد
ا.ت: تو یه عوضی هستی اون دختر به من هیچ عهدی نداشته اما تو چی؟قول دادی فقط با من تا ابد زندگی کنی اما...
جین: متاسفم خواهش میکنم..
ا.ت: هیس ساکت باش...میخوای باهات بمونم؟با دستای و پای بسته؟
جین: شده با دست و پای قفل و زنجیر شده تو کنار من میمونی(لبای ا،تو بوسید)اینقدری دوستت دارم که...مهم نیست اما تو مال منی
ا.ت جوابی نداد و پشتشو به جین کرد...جین دختر رو تو آغوش گرفت تا حالا دختر به این معصومی و سادگی پیدا نکرده بود
جین: دختر من
ا.ت: ....
جین: ا.ت جبران میکنم قول میدم...میشه ببخشیم
ا.ت متوجه بود که جین واقعا ناراحته اما نمیتونست باور کنه که این همون جینیه که رو همین تخت با یه دختر دیگه دیده بود...باز هم سکوت کرد
جین:ببینم اصلا میتونی ثابت کنی که من با یکی خوابیدم؟
ا.ت:گوشیمو بده
جین گوشی رو جلو صورت ا.ت گرفت و قفلش باز شد
جین: خب حالا کجا برم
ا.ت: گالری..دوربین
از کلمهی دوربین جین متعجب شد حالا باورش شد ...ا.ت با چشمای خودش اون صحنه رو دیده...بادیدن عکس نیشخندی زد
جین: پس واقعا اونشب خونه رفیقت نبودی
ا.ت: ...
جین: چی میخوای
ا.ت: از زندگیم بری
جین: نه اون که امکان نداره عروس قشنگم...تو سه ساله با منی باید هم با من بمونی
ا.ت: ...
جین: برای جبران چی میخوای
ا.ت: مرگ همکارت
ا.ت انگار چهره بد جین رو نشناخته بود...پسر بلند شد و به سمت کمد لباساش رفت
جین: جنازشو میخوای با بندازم سطل
ا.ت: چرت و پرت نگو جین من نمیتونم با کسی که یه بار بهم خیانت کرده زندگی کنم تو بازم اینکارو میکنی و من حتا اگر الان باهات بمونم اونوقت نه تنها ترکت میکنم بلکه میندازمت جایی که روزی صد بار آرزوی مرگ کنی
جین: ....
..(ادامه ویو ا.ت)هوفففف...کلید انداختم و در رو باز کردم با صدای احححح گفتنای جین خندیدم...باز این داره فیلم بد میبینه...رفتم توی اتاق که یهو متوجه اح زنونه دختر زیرش شدم...اون...اون مگه همکارش نیست؟...ج...جین!؟
ا.ت خواست در رو کامل باز کنه و خونه رو رو سر دوتاشون خراب کنه اما یچیزی تو وجودش نذاشت..گوشیشو بیرون اورد و چندتا عکس گرفت و از خونه زد بیرون...رفت توی خیابون و فقط سعی کرد از خونه دور شه...اشکاش داشتن از هم پیشی میگرفتن...خاطراتش با جین اون همه مقاومت جلوی پدرش از جلو چشماش میگذشت حرفای شیرینی کع عشقش زده بود...قولی که بهش داده بود(_دختر تو اخر و اولش مال خودم میمونی و من بهت قول میدم که جز تو چیزی نخوام...تو تمامی خواستهای منی)چرا ا.ت باور کرده بود...چرا...
پایان فلش بک
جین ا،تو توی بغل گرفت که ا.ت با حس سنگینی و نفس تنگی بهوش امد
ا.ت: ج...جین
جین: ا.ت میشه ببخشیم؟میدونم بد ذاتم...ولی من قلب هم دارم...
ا.ت: چرا اینکارو کردی؟من فقط چرای این کارتو میخوام
جین: خیلی سعی کردم مقاومت کنم اما اون...خیلی تحریکم کرد
ا.ت: تو یه عوضی هستی اون دختر به من هیچ عهدی نداشته اما تو چی؟قول دادی فقط با من تا ابد زندگی کنی اما...
جین: متاسفم خواهش میکنم..
ا.ت: هیس ساکت باش...میخوای باهات بمونم؟با دستای و پای بسته؟
جین: شده با دست و پای قفل و زنجیر شده تو کنار من میمونی(لبای ا،تو بوسید)اینقدری دوستت دارم که...مهم نیست اما تو مال منی
ا.ت جوابی نداد و پشتشو به جین کرد...جین دختر رو تو آغوش گرفت تا حالا دختر به این معصومی و سادگی پیدا نکرده بود
جین: دختر من
ا.ت: ....
جین: ا.ت جبران میکنم قول میدم...میشه ببخشیم
ا.ت متوجه بود که جین واقعا ناراحته اما نمیتونست باور کنه که این همون جینیه که رو همین تخت با یه دختر دیگه دیده بود...باز هم سکوت کرد
جین:ببینم اصلا میتونی ثابت کنی که من با یکی خوابیدم؟
ا.ت:گوشیمو بده
جین گوشی رو جلو صورت ا.ت گرفت و قفلش باز شد
جین: خب حالا کجا برم
ا.ت: گالری..دوربین
از کلمهی دوربین جین متعجب شد حالا باورش شد ...ا.ت با چشمای خودش اون صحنه رو دیده...بادیدن عکس نیشخندی زد
جین: پس واقعا اونشب خونه رفیقت نبودی
ا.ت: ...
جین: چی میخوای
ا.ت: از زندگیم بری
جین: نه اون که امکان نداره عروس قشنگم...تو سه ساله با منی باید هم با من بمونی
ا.ت: ...
جین: برای جبران چی میخوای
ا.ت: مرگ همکارت
ا.ت انگار چهره بد جین رو نشناخته بود...پسر بلند شد و به سمت کمد لباساش رفت
جین: جنازشو میخوای با بندازم سطل
ا.ت: چرت و پرت نگو جین من نمیتونم با کسی که یه بار بهم خیانت کرده زندگی کنم تو بازم اینکارو میکنی و من حتا اگر الان باهات بمونم اونوقت نه تنها ترکت میکنم بلکه میندازمت جایی که روزی صد بار آرزوی مرگ کنی
جین: ....
- ۱۰.۵k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط